نادان از آنچه همدم حکیم است، می گریزد . [امام علی علیه السلام]
مقالات
غرور
یکشنبه 89 مرداد 17 , ساعت 8:29 صبح  

موضوع تحقیق:غرور
محقق: الهام مدرس  
زیر نظر استاد دکترحسینی شاهرودی
مقدمه:

  غرور یکی از رذایل ناپسند درگروه های مختلف در جوامع مختلف است و آشنایی با آن دور از لطف نیست به همین منظور تحقیقی در این زمینه انجام دادم و خواستم خواننده گان گرامی را ماهیت این صفت ، انواع آن و راه های مقابله با آن را نشان دهم
چکیده:
غرور که به عنوان یک رذیله اخلاقی شناخته شده تعارف مختلفیدارد ولی همه آن ها بر این اتفاق دارند که غروربه معنی گول خورده گی وفریفته گی است و ریشه اش خود خواهی است. این صفت انواعی دارد مثل غرور علمی ، غرور عابدان ، غرور ثروتمندان ، غرور سلاطین و... که هر کدام از آن ها خود به موارد متعددی تقسیم می شوند
?البته راه های درمانی هم برای آن وجود دارد مثل آزادی قهری از خود که غالباً ناموفق است یا راهی که اسلام معرفی کرده وآن مبتنی بر معرفت است
فهرست واژگان: غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غرور کافران
آزادی قهری از خود
????اغتراراز ماده غرهّ وغرور باضم وغرّه با کسر غین است و تعاریف مختلفی در این زمینه وجود دارد:
1. به معنی گول خوردن وفریب خوردن وبر وزن حسود صیغه مبالغه است . هم چنین به معنی موجود بسیار فریب دهنده است و لذا در مورد شیطان مصداق پیدا کرده و در قرآن به همین معنی به کار برده است.
2. به معنی فریفتگی و پندار است ومثل این است که کسی که حج رفته ولی اندر بادیه به زر خالص حاجت خواهد و هر چه دارد می فروشد ولی زر که می ستاند قلب بود یا مغشوش بود و وی نداند.
3. ریشه اش در خود خواهی و غلبه نفسانیت است که کمتر کسی در قبال بدست آوردن امتیازات به آن مبتلا نمی گردد بلکه بارسیدن به موقعیت و امتیازی که گاه امتیاز معنوی است مثل علم یا عبادت در او احساس برتری پیش می آید به طوری که گاه چنان بر دیدگان او حجاب نهاده می شود که شخصیت او تحلیل رفته و از عوالم انسانی سقوط می کند .
4. اهل غرور بسیارند و سبب غرور ایشان غفلت وشقاوت است. 
5. غرور به معنی فریفته بودن است و در زبان فارسی گاه واژه غرور به معنی تکبر ورزیدن به کار می رود 
6.غرور عبارت است از سکون و آرامش نفس به چیزی که با هوایش موافق است و طبعش با شبهات و خدعه ی شیطان به آن مایل شده . پس کس که با شبه ای فاسد که در ذهنش ایجاد شده فکر می کند از خیر دنیا و آخرت بهره مند است مغرور و فریب خورده است. 
  این دنیا بنا بر ساختمانش گول زننده است وما نیز در این جهان بنا بر ساختمان مان گول خورده ایم لذا از این حیث بر ما ملامتی نیست که تاجر عرور و سوداگر فریب هستیم : فریب می خوریم و فریب می فروشیم و تا پایان عمر در این داد و ستد گرفتاریم البته پاکان و مخلصان رفته رفته پرده های غرور وغفلت را می درند  و با حقایق و بواطن امور بیشتر آشنا می شوند ولی زندگی
این جهان و معیشت دنیوی نمی تواند از غرور و غفلت پاک باشد به این معنا ما تاجر غرور هستیم . مفهوم تاجر غرور مقتبس از قرآن است .
   اساساً زندگی این جهان از جنس غرور است و کار ما در آن عین گول خوردن است. خدا متاع دنیا را متاع غرور خوانده و در عین حال همین متاع را «قلیل» نیز معرفی کرده.همین متاع اندک فریب های بزرگ ایجاد می کند . در مقابل خداوند حکمت را «خیر کثیر» خوانده است. در واقع این هم از مصادیق فریب خوردن از دنیا است که آدمیان امر زیاد را کم و امر کم را زیاد می پندارند یعنی به دنبال این دنیا می روند که متاعش قلیل است ولی به آن حکمت که به تعبیر قرآن خیر کثیر است چندان اقبال نمی کنند .
   اکنون می پرسیم که چرا ما آدمیان تاجر غرور هستیم ؟ در پاسخ باید گفت  که نخستین شأن زندگی در لین جهان «غفلت» است . وغفلت البته فریب آور است . مردم اگر از غفلتی که در آن گرفتارند بیدار شوند زندگی این جهان دیگر بر این قراری که هست باقی نخواهد ماند . این عالم غفلت است . البته پیامبران آمدند تا پرده غرور وغفلت را بدرند اما آن پرده ، این پرده ای که از آن سخن می گوییم نیست . پرده این غرور و غفلت دریدنی نیست و فقط با مرگ آدمی دریده خواهد شد آن پرده عین وجود ما است و دریدن آن مساوی است با بر کندن وجود ما . ما خود پرده هستیم و هنگامی که پرده برافتد در واقع ما بر افتاده ایم . پیامبران نیامدند تا انسان بودن را از انسان بگیرند و نیامدند تا حیات این دنیا را ناممکن سازند بلکه آمدند تا برای همین انسان های فریب خورده و گرفتار غرور پیام آسمانی را بیاورند و به آدمیان در چهارچوب همین غفلت روش زندگی صحیح را بیاموزند.
 مسافر بودن ما در این جهان نیز یکی از اسباب غفلت و غرور است چرا که ما غالباً این وصف مسافر بودن خودرا فراموش می کنیم و به همین دلیل پرده دیگری از غرور بر ما طاری می شود.
این پرده یکی از مهم ترین پرده های غروری است که در این عالم بر چشم و گوش آدمیان افکنده شده و کثیری از ما را مفتون نموده است . یعنی در این عالم دیر اجازه می دهند که آدمیان این حقیقت را دریابند که مسافر هستند .
  معنای ساده و روشن خود ناشناسی این است که انسان اوصاف واقعی خودش را نداند و یک مسافر اگر نداند که مسافر است و خود مقیم بداند دچار خود ناشناسی می شود و به دنبال آن از وی تصمیمات غلط ، داوری های باطل و اقدامات نا صواب سر می زند . مهم ترین وصف این عالم و مهم ترین وصف ما آدمیان فانی بودن است.
  این غروری که ما از آن سخن وی گوییم خود در ظل یک مفهوم کلی تری در می آید که مفهوم «خیال» است . ما بر حسب ساختمان خدادادیمان موجوداتی اهل خیال هستیم و از این حیث ملامتی بر ما نیست به تعبیر حکما در این عالم سه مرتبه است : مرتبه حسن ، مرتبه خیال ، مرتبه مرتبه عقل . کثیری از مردم اصولاً آن مقدار که خود می پندارند واجد عقل نیستند و بلکه عقل شان در تسخیر خیال است .
  حاصل آنکه غرور بر دو نوع است : پاره ای از غرور ها هستند که آدمی به خاطر آن ها موستوجب ملامت نیست و پاره ای از غرور ها که آدمی به خاطر آن موستوجب ملامت است .
اینها همان غورو هایی هستند که پیامبران آمدند تا ما را نسبت به آن آگاه کنند و به ما بیاموزند که
چگونه آن ها را از خودمان بزداییم . زدودن این غرور ها فقط با تذکر نسبت به حقیقت عالم حاصل می شود همین و بس . یعنی شناخت واقعی این جهان ، شناخت شأن مسافر بودن انسانو نیز اسیر خیال نبودنش سبب می شود که آن غرور های زدودنی از میان بروند . 
  غرور همواره محصول امتیازات مادی و ظاهری نیست بلکه گاهی خود خواهی باعث می شود امتیاز معنوی نیز اثرات غرور آفرینی خطرناکی به همراه داشته باشد که رهایی از آن بسی دشوار تر است . این آفت بر خلاف سایر مظاهر خود خواهی گریبان گر خواص و صاحبان فضیلت است و در میان طبقه عام مصداق ندارد .
  دو نفر در میان خلفای اموی در سن جوانی به خلافت رسیدند و ریاست و ثروت و نعمت چنان آن ها را مغرور نموده بود که از هیچ جنایتی روی گردان نبوده و صفحات تاریخ را از اعمال ننگین خود لکه دار نمودند . این دو نفر یکی یزید بن معاویه بود که نه تنها تاریخ بلکه بشریت را ننگین ساخت و دیگری ولید بود که جنایاتی که این جوان مغرور انجام داد را یزید انجام نداده بود.
انواع غرور
اهل علم :
1. گروهی که علوم عقلی و شرعی با تعمق کافی خوانده و فرا گرفته ولی فراموش کردند که اعضاء وجوارح خود را از گناه باز دارند و به طاعت ملزوم کنند وغافل مانده اند که اگر علم به مرحله عمل نرسد جز دوری از خدا ثمری ندارد و نمی داند که علم عمل را صدا زند اگر جوابش را داد می ماند وگرنه کوچ می کند و کسانی در شدید ترین عذاب معذب خواهند بود که از عمل خود نفعی نبرده است
2. گروهی که بعد از علم به عمل پرداخته و اعضاء و جوارح را از گناهان ظاهر بازداشته اند ولی رئیس اعضاء یعنی قلب را فراموش کرده و او را از معاصی مهلک و زهرهای کشنده که باعث از دست رفتن حیات ابدی می شود دور نکردند و حسد و ریا و کبر و خودپسندی هم چنان بر قلبشان حکومت می کند وچه بسا حقایق و اقسام این صفات را نمی شناسند تا چه رسد به اینکه به فکر علاج آن باشند
3 گروهی که این اخلاق باطنی و مضرات و چگونگی آن را می دانند ولی چون به مرض خود پسندی دچارند گمان می کنند صفت رذیله ای در وجودشان نیست و مقامشان نزد خدا بالاتر از آن است که به این امراض مبتلایشان کند چه اینکه این امراض مخصوص عوام است و اگر آثار کبر در وخودشان پیدا کنند در توجیهش وی گویند این تکبر نیست و طلب عزت دین و... است.
4. گروهی که به علم فتاوی و قضاوت و تفاصیل معاملات دنیوی که بین مردم جاری است اکتفاء کرده و تمام عمر خود را در مباحثی چون اجاره و سلم و... صرف کرده و بدین وسیله اعمال و عبادات ظاهر و باطن را تضییع کردند و از اعضاء و جوارح خود مواظبت نکردند و مهلکات را در حالی که علاجشان واجب عینی است معالجه نکردند و به واجب کفایی مشغول شدند در حالی که اشتغال به واجب کفایی قبل از فراغت از واجب عینی معصیت است .
5. گروهی که به علم کلام و مجادله باطل پرداختند و در رد مخالفین و تحقیق در اشکالات آن ها عمر سپری کردند و معتقدند که بنده عملی بدون ایمان داشته باشد و ایمان کامل نمی شود مگر جدل ها وآنچه را که آن ها ادلّه اعتقادی می نامند ، بداند. اینان می پندارند که هیچ کس  به اندازه ایشان به خدا و صفات او عالم تر نیست و کسی که به مذهب آن ها معتقد نباشد و علوم ایشان را
فرا نگیرد ایمان ندارد.
6.گروهی که خود را به موعظه دیگران مشغول کردند . بهترین افراد این گروه کسانی هستند که در مورد اخلاق نفسانی و صفات قلبی چون خوف و رجاء و... صحبت می کنند . اینان گمان می کنند که اگر درباره این صفات صحبت کنند خود نیز بدان متصف می شوند در حالی که خدامی داند این صفات حمیده از آن ها دور است مگر همان مقدار کمی که مسلمانان عوام از آن بی بهره نیستند ولی مؤمنین زیرک نفس خود را در این باره می آزمایند و به آرایش های ظاهری قناعت نمی کنند بلکه از نفس خود حقیقت می خواهند.
7.گروهی که به حفظ احادیث زهّاد قناعت کردند. این افراد کلماتی را حفظ کردند که خود به معانی آن ها جاهلند .
8.گروهی که تمام اوقات رادر شنیدن و جمع آوری حدیث صرف کردند ولی از تدبر در معانی دقیق آن غفلت می ورزند
9.گروهی که از تدبر در احادیث غفلت نکردند ولی مهم تر از آن را ‍‍»که همان عمل به حدیث است» فراموش کردند.
10.گروهی که خود را به علم نحو و لغت وشعر مشغول کردند و به گمان اینکه از علمای امت اسلام که به آن وعده مغفرت داده شده می باشند می گویند قوام دین به کتاب و سنت است وقوام کتاب وسنت به علم نحو و لغت.
غرور عابدان:
1.گروهی که واجب را رها کردند به مستحبات و کارهای زاید سرگرم شدند و چه بسا آنقدر در امور زاید فرورفتند که به اسراف وتجائز از حد منتهی شدند.
2.گروهی که در نیت نماز دچار وسواس می شوند تا از جماعت عقب می مانند ، وقت نماز می گذرد و آن ها نیت نکردند  تکبیر می گویند ولی در صحت نیتشان تردید دارند و در این رهگذر
حضور قلب ،خشوع و خضوعی که در نماز واجب است را از دست می دهند.
3.گروهی که در ادای حروف از مخارج صحیح وسواس دارند و همیشه در فکر تمرین و تصحیح ادای حروفند به طوری که از معانی آن غافل می شوند .
4.گروهی که فریفته قرائت قرآن شدند به سرعت تمام قرآن می خوانند و چه بسا در شبانه روز یک بار قرآن را ختم می کنند ، زبانشان به تلاوت مشغول است ولی قلبشان در وادی آرزوها سرگردان است.
5.گروهی فریفته مواظب روزه اند نفوس خود را به گرسنه گی و تشنه گی به زحمت اندازند ولی زبانشان را از غیبت باز نمی دارند و قلوبشان را از صفات رذیله پاک نمی کنند .
6.گروهی فریب حج و زیارت مشاهد را خورده اند بدون اینکه حقوق دیگران را ادا کنند یا برای توشه ای حلال فکری کرده باشند ، در بین راه نمازشان ضایع می شود.
7.گروهی که امامت مسجد یا اذان را بر عهده می گیرند و گمان می کنند در مسیر خیر و صلاحند ولی اگر در غیبت آن ها دیگری امامت یا اذان را متقبل شود به قدری ناراحت می شوند که گویی قیامت بر پا شده اگر چه آن شخص اعلم و پرهیز کارتر از آن ها باشد.
 8.گروهی که مشغول امر به معروف و نهی از منکر مردم شده و خود را فراموش کردند و هنگامی که او را به معروفی امر کنند ناراحت شده و خود را برتر از آن می داند که دیگری او را امر کند.
9.گروهی که در مکه یا مشاهد متبرکه مجاور شده و خود فریفته این معنی شدند بدون اینکه ظاهر و باطن خود را از پلیدی و گناه پاک کنند .
10.گروهی که در خوراک و لباس و مسکن اظهار زهد می کنند و خود می پندارند که از جمع زاهدانند ولی خدا می داند چه میل و رغبت و اشتیاقی به جاه و منزلت دارند که خود بزرگ ترین لذت دنیاست.
11.کروهی که به خواندن نماز شب و نوافل ومستحبات دیگر حرص می ورزند در حالی که از انجام فرایض و انجام واجبات لذتی احساس نمی کنند و هیچ گاه برای آن در اول وقت تعجیل ندارند.
12.گروهی که آن چنان هستند که یکی از عرفا می گوید: به اهل ذکر وتصوف معروفند . این گروه ادعا می کنند که از ظاهر سازی و تکلف بدورند ، لباس های کهنه می پوشند و در جلسات می نشینند اذکاری را اختراع کرده و اشعاری را زمزمه می کنند و با صدای بلند ذکر می گویند ولی علم و معرفت ندارند. 
13.گروهی که ادعای معرفت و علم و مشاهده ی معبود می کنند و خود را در مقام محمود مجاور و در مرحله ی شهود ملازم می دانند در حالی که از این امور جز اسمی فرا نگرفته اند.
 غرور سلاطین:
1.گروهی که در ساختن مساجد و مدارس و چیز هایی که مردم آن ها را می بینند حرص می ورزند و بعد اسم خود را بر آجر نوشته بر بالای آن نصب می کنند به این حال که نامشان جاوید
و آثارشان بعد از مرگ باقی بماند .
2.گروهی که اموال خود را به عنوان صدقات به فقرا می دهند ولی برای انفاق مجالس عمومی را برمی گزینند و از فقرا کسانی راانتخاب می کنند که عادت به تشکر دارند و انفاق ایشان را فاش می کنند.
3.گروهی که اموال خود را در حج مصرف می کنند ولی خویشان و همسایگانشان محروم و گرسنه اند.
4گروهی که به مقتضای بخلی که دارند مال خود را حفظ کرده و به عباداتی مثل نماز و روزه که احتیاجی به صرف مال ندارد مشغول می شوند و گمان می کنند در مسیر خیرند .
5.گروهی که چنان بخل بر آن ها غلبه کرده که اجازه نمی دهد جز زکات واجب مال خود را انفاق کنندو زکات را هم از پست ترین نوع مال خود که خود هیچ رغبتی به آن ندارد می دهد و به فقرایی که می دهد که برایش خدمت کنند.
غرورکفار و صاحبان مذاهب فاسد:
شیطان ایشان را به غفلت انداخت و با شبهات واهیه ایشان را از راه حق بیرون کرد و آن ها به فریب از راه رفته خود را محقپنداشتند.
غرور فرورفتگان به شهوات:
1.گروهی که نقد بودن دنیا و نسیه بودن آخرت سبب غرور و فریب ایشان شده و از این غافل گشته اند که دنیا نقد و آخرت نسیه است اما در واقع چنین نیست که هر نقدی بهتر از نسیه باشد.
2.گروهی که گمان کردند لذات دنیا امریست یقینی و لذات آخرت امریست احتمالی و یقینی از احتمالی بهتر است و عاقل یقین را رها نمی کند به امید احتمال.
3.گروهی که شیطان ایشان را از خدا مغرور کرده . ایشان جماعتی هستند که دنیا به ایشان روی آورده و بعضی نعمت ها برایشان میسر شده پس نعمت های خدا را در دنیا از برای خود نمایند و بسیاری از مؤمنان مشاهده می نمایند که محتاج و فقیر هستند آن گاه مغرور شده و می پندارند خدا را نظر لطف با آن هاست که از فقرا نیستند .
4.گروهی که می گویند خدا ارحم الراحمین است و گناهان عاصیان را دریای رحمت او قدری ندارد و ناامیدی از کرم او مذموم  و رجای به رحمت او محمود است.
5.گروهی که به فریب شیطان برخی نامشروعات را عبادت پنداشتند و آن ها را به جای می آورند و به واسطه آن توقع آمرزش دارند.
6.گروهی که معاصی بسیار از ایشان سر می زند وطاعت بیشمار از ایشان فوت می شود ولی همه را فراموش کرده و یک طاعتی که از ایشان به عمل می آید آن را حفظ و با آن بر خدا منت می
گذارند.
علامه مطهری گوید:«از جهل بدتر جمود است و از فقر بدتر غرور که با اتکاء به ثروت و مال در یک وادی تخیلات خود را گم می کند و ای بسا عالمانی هستند خیال می کنند آنچه او می داند همه علوم دنیاست و از این جهت به علوم خود مغرور می شود و این غرور یک دنیا جهل و تاریکی به وجود می آورد و از مسلمات عقل است که دانش انسان نسبت به حقایق و علوم خارج بسیار ناچیز است.»
خود شکنی:
بیماری اسارت در خود حتی امتیازات معنوی و نعمت های الهی را توسط خود شخص تبدیل به آفت های بزرگ می کند از این رو قبل از اینکه آدمی به فکر تحصیل امتیازات گوناگون یا دسترسی به مقالات و... بیفتد باید به طور جدی به فکر خود کشی یا مهار نفس باشد زیرا پس از
تحصیل چنین امتیازات ، مناصب و... تزکیه و تهذیب بسیار سخت و دشوار است.
آزادی قهری از خود:
این نوع آزادی از قید اسارت خود گاهی اضطراری و موقتی و بر اساس عوامل جبری از قبیل مصایب و حوادث و... صورت می گیرد  این عوامل سبب می شوند انسان به صورت قهری دست از خود شسته و به ناتوانی و فقر وجودی خود پی ببرد و از آثار غرور و نخوت که در مواقع موفقیت  و قدرت به آن گرفتار است آزاد گردد و بالاخره به صورتی ناخودآگاه از شدت توجه او به «خود» کاسته شود . همین کاهش توجه در اغلب افرادی که هنوز استعداد و قابلیت توجه به خدا را به طور کلی از دست ندادند سبب می شود تا به درگاه خدا روی آورند و از او استمداد کنند اما این توجه اغلب جنبه گذرا دارد و با از میان رفتن علل و عوامل مذکور از بین می رود و مگر در مواردی که باعث بیداری و حرکتی در انسان شود ولی در اغلب موارد به جهت عدم اتکاء بر معرفت و بصیرت با تغییر شرایط و ظهور علل و عوامل جدید توجه انسان دوباره به سوی افتخارات ، قدرت ها و... معطوف می گردد.
راه عملی مبارزه با خود خواهی:
اولین گامی که در این مکتب آسمانی در جهت انسان سازی برداشته می شود رها ساختن انسان از
قید خود خواهی و خود پرستی است مهم این است که در مکتب اسلام از افراط و تفریط های مکاتب دیگر و فرهنگ های دیگر در این زمینه خبری نیست 
نتیجه:
?نتیجه ای که از این تحقیق می شود گرفت این است که این صفت ارتباط خیلی خیلی نزدیک و مخفیانه ای با نفس دارد و انسان ها به خصوص طبقه خواص باید به شدت از نفس خویش مواظبت کند چرا که کوچک ترین غفلتی باعث می شود این صفت در نفس فرد لانه کرده و از همه بدتر نفس گول خورده آن را توجیه کند ، این جاست که بیدار شدن فرد با سختی های بیشتری همراه است
 فهرست منابع:
1.تکامل اخلاق در پرتو اصول عقاید ، محمد دبیری ، انتشارات جوان یاوران ، سال1380
2.آئین در آئینه ، سروش دباغ ، چاپ پدیده گوتنبرگ ، سال 1384
3.کیمیای سعادت جلد 2 ، حسین خدیو جم ، انتشارات علمی و فرهنگی ، سال 1364
4.خرد و سپاه او جلد 3 ، محمد باقر مدرس بستان آبادی ، چاپ کلینی ، سال 1371
5.اخلاق ترجمه الاخلاق ، مرحوم سید عبدالله شبّر مترجم محمد رضا جباران ، انتشارات هجرت ، سال 1374
6. اخلاق اسلامی ، محمد علی سادات ،چاپ مهر ، سال 1373
?پژوهشی در اخلاق اسلامی ، زهرا گواهی ، مرکز نشر طلیعه کوتمبرگ مشهد ، سال 1373???


نوشته شده توسط شاهرودی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

مقالات

شاهرودی
مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 149 بازدید
بازدید دیروز: 239 بازدید
بازدید کل: 2852478 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

طهور [801]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
فلسفی[82] . عرفانی[5] . قیامت صغری، برزخ، قیامت کبری، نفخ صور، عذاب[3] . توحید- نظم - مبدا- واجب الوجود- منشا انتزاع- وحدت وجود- نظم علی[3] . عظمت، علم، رحمت، محبت، ربوبیت، اراده و مشورت، خلقت، حکمت، عدل، ه[2] . فقر الی الله ، فقر ذاتی انسان[2] . مقولات، ارسطو،کانت، علامه طباطبایی[2] . ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت . ملاک مسلمان، فرقه . ملاک نیازمندی ،حدوث وقدم ، امکان ماهوی ، امکان فقری( امکان وجودی . ناسخ.نفس.بدن.عالم . نظام احسن، شرور ، خیر ، عنایت، عدم، نسبیت، ثنویت. . نفس،تجرد نفس،بقا،معاد . نور، نورالانوار، توحید، صفات و اسماء، ذات، انتزاع. . هدایت، شریعت، محرمات، ورع . هستی- مابعد الطبیعه- وحدت- علم- حیات . واجب الوجود، حد، برهان، صفات و اسماء، ذات، مفهوم، انتزاع . واجب الوجود، وجوب وجود، شریک ، وحدت ، وحدت حقه، کثرت ، ماهیت ، ت . واحد ، صدور ، صادر اول ، عقل ، نور ، فیض منبسط ، وحدت و کثرت ، و . واژگان کلیدی: قیامت، مواقف، میزان، واحد سنجش، حساب، پرسش. . واژگان کلیدی: علم حضوری- معرفت- نفس- علم حصولی- معلوم بالذات- مع . واژه: قضاء و قدر-سرنوشت-عدل الهی-جبر- . وجوب ، امکان ، امتناع . وجوب، امکان، امتناع ،امکان فقری، معقول ثانی فلسفی، معقول ثانی من . وجود ذهنی، وجود عینی، اتحاد عاقل و معقول، حمل اولی و شایع، علم ح . وجود رابط، وجود محمولی، وجود رابطی، هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، نس . وجود رابط، وجود مستقل، علت و معلول، رابطی . وجود- لفظ مشترک- اشتراک لفظی وجود- اشتراک معنوی وجود . وجود، اصالت، اعتباریت، براهین، اصالت وجود، ملاصدرا . وجود، حدوث، احدیت، ضرورت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتبار، عینیت . وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت، توحید، حرکت جوهری. . وجود، هایدگر، ملاصدرا ، تشکیک وجود، نیهیلیسم . وحدت وجود ، وحدت شخصی وجود ، وحدت تشکیکی ، جوهر ، صفت ، حالت ، ت . یمان ، عقل ، مسیحیت ، کانت ، علامه طباطبایی . فلسفه ،سفسطه ،سوفسطائیان ،تاریخ فلسفه . عشق – مکتب اشراق – ماهیت عشق – منشأ عشق – سیریان عشق – اقسام عشق . عشق، عشق مجازی، عشق عفیف، هوس . فیض، دوام فیض، فاعلیت وجودی. . قدرت، اراده، علم، واجب تعالی، صفات، جمال، کمال، فعل، قادر، مطلق . قرب الهی، روح، جسم مادی، مانعیت ،معاد روحانی، معاد جسمانی، حرکت . قضا ، قدر ، سرنوشت ، جبر ، اختیار ، آزادی ، قضا و قدر حتمی ، قضا . کبر، تکبر، متکبر، منازعه با خدا، موانع قرب، الحاد . مرگ، قبر، ثواب، عقاب، فشار قبر . معاد جسمانی، حشر، اعاده معدوم، تناسخ، صورت نوعیه، تشخص، تجرد . معاد، معادجسمانی، کیفیت معاد، شبهه آکل و ماکول، . معقولات . معنای حیا. آثار حیا. مراحل حیا. حیای منفی. جلوه های حیا. حیا و م . عقل – نفس – عقل منفعل – عقل فعال – عقل نظری – عقل عملی - عقل متص . عقل اول، وجود منبسط، حقیقت محمدیه، نظام فیض . عقل، دین، عقل گرای حداکثری، عقل گرایی انتقادی، عقل گرایی اعتدالی . عقول عرضی، ارباب انواع، مثل افلاطونی، امشاسپندان، انوع مادی، ارب . علت- معلول اشاعره- ضرورت علی- صانعیت خدا- انکار علیت- عادت- فاعل . علت،معلول،حدوث،امکان ،ضرورت . علم . علم اجمالی،کشف تفصیلی،عنایت،قضاء،قدر،لوح و قلم . علم حضوری،خودآگاهی، شهود، مشاهده، ابصار، معرفت خیالی، مشاهدات در . علم واجب الوجود – علم عنائی – علم تام – نظام علمی واجب - معلوم ب . علم،وجود ذهنی،نفس،صدرالمتالهین . علیت، مناط احتیاج به علت، ضرورت، معیت، فقر، امکان، تجلی . عوامل وجود، ناسوت، حرکت، حادث، شرور، علم صوری‌، علم حضوری، کثرات . عین، ذهن، حرکت جوهری نفس، حدوث جسمانی آن، اتحاد عاقل و معقول. . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، عقل فعال ، فعالیت ذهن، خلاقیت نفس حضو . عینیت، اتحاد عاقل و معقول، وحدت استعلائی نفس، فعالیت ذهن، خلاقیت . غرور- فریفتگی- خودخواهی- غرور علمی- غرور عابدان- غرور سلاطین- غر . غفلت – ضعف نفس – مرگ – پیروی از نفس – هدف – شیطان – جهل . فاعل بالطبع، فاعل بالقصد، فاعل بالرضا، فاعل بالعنایه، فاعل بالتج . 1- خشم و غضب 2- عفو و بخشش 3- کنترل غرائز 4- کظم غیط 5- صبر 6- ب . 1- مرگ 2- غلظت 3- هول و هراس 4- جاودانی 5- قبر 6- قیامت . 1. ابن سینا 2. صدرالمتألهین 3. علم 4. علم الهی 5. صور مرتسمه . آیه ولایت، حضرت علی، فخر رازی . اتحاد - احوال - ارادت - خرقه اندازی - خنا - زعاقت - سمود - مشاهد . ادراک حسی ، ادراک عقلی و کلی ، صور جزئی ، صور کلی ، علم حضوری، ع . ادراک ، اتحاد ، معقول بالذات ، تضایف . اراد ه، علم اجمالی، علم تفصیلی ، اشاعره ، علامه طباطبایی ، معتزل . اراده- استعانت- ایمان-پشیمانی- ترک- توبه-روح-سعادت- شقاوت- کمال- . اراده,حقیقت اراده,حقیقت اراده درانسان,ریشه تاریخی بحث,دیدگاه اشا . اراده، استعانت، ایمان، پشیمانی، ترک، توبه، روح، سعادت، شقاوت . استغنا- تکدی- درویش- زهد- صوفی- فقر- فنای نفس- قناعت . اسماء ذات، صفات، افعال – امهات اسماء – امهات صفات – جمال الهی – . اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، تشکیک وجود، وجود،مفهوم وج . اصالت - اعتباریت- حقیقت- وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصالت- اعتباریت- حقیقت - وحدت - مشترک - بساطت - تشخص - تصور - تع . اصل علیّت، حکمت متعالیه، فلسفه اسلامی. . اعاده معدوم ،غزالی ،عبدالجبار معتزلی . امکان شناخت- راه های شناخت- علم حصولی- علم حضوری- بساطت خداوند . انوار مجرده –ممکن اشرف _ ممکن اخس _شیخ اشراق-کمال وجودی . اومانیسم سکولار،سکولاریزاسیون،انسان گرایی،دنیاگروی، آزادی،فردگرا . بازی زبانی, شباهت خانوادگی, تسمیه, زبان خصوصی, ادراکات اعتباری و . باقلانی، اشاعره، جوهر فرد، عرض، قدرت الهی . بداهت- وجدانیات- ثبوتی- و-دت- اشتراک- تباین . برهان صدیقین، ابن سینا، ملاصدرا ، مفهوم وجود ، حقیقت وجود . برهان وجودی، برهان جهان شناختی و غایتگرایانه، برهان اخلاقی، برها . تسلیم - خالص - اخلاص- دین- راضی- صدق - عمل ادمی- میل ادمی- نفس . تشکیک- کثرت- وحدت وجود . تناسخ - مرگ - معاد جسمانی - حرکت جوهری - قوه - فعل . توبه، رجوع و بازگشت، تصمیم، ترک معصیت، سلوک عرفانی، مخالفت با نف . توحید، توکل، خوف، رجاء، معصیت، پایه دین، توحید ذاتی، خائف . توکل - متوکل - اسباب و علل - حقیقت توکل . تولد، تولید، اشاعره، کسب افعال. . تکامل، تطور، داروین، مذهب . ثبوتی، ذاتی، فعلی،علم، قدرت، حیات، خالق، رزق، اراده . جبر، اختیار، تفویض، امر بین الامرین، اراده، انسان و سرنوشت. . جوهر، عرض، نومن، فنومن. . حرکت،زمان، دازاین، حرکت توسطیه، حرکت قطعیه. . حصولی . حضوری . حیات، کمال وجودی، سریان وجود، سریان حیات . حکمت الهیه ، علوم عالیه ، حقیقت وجود ، ذلّ عبودیت ، فقر و فاقه ، . حکمت الهیه، علوم عالیه، حقیقت وجود، ذلّ عبودیت، فقر و فاقه، علم . خدا، جهان، تقابل خدا و جهان، صدور عالم، روح، هبوط، جسم . خشیت – خوف – امید- عذاب – بهشت- رجاء- امل- نعمت . خوف ، آخرت، عذاب ، افضل ، قیامت، خائفان ، صفات، مقربان، غفلت، رج . ذکر، درجه ، قلب ، تطمن القلوب، آرامش ، تنهی عن المنکر . رابطه، رابطه دین و أخلاق، ادراکات اعتباری، علامه طباطبائی، ایمان . راه فطرت ، برهان فطرت ، برهان اجماع عام . رسوم خلقی، حضرت جمع، بقا، فنا، سقوط شهود . رضایت، سخط ،رضای عوام ،رضای خواص . زهد، زهد اسلامی، زهد کوفی، رهبانیت، ترک دنیا، پشمینه پوشی، مراتب . شرور، خیر، شر، خدا، نظام احسن، عالم طبیعت، جهان مادی، ضرورت، قدر . شناخت-معرفت-شناخت فلسفی-شناسایی . . شوق ، اشتیاق ، محبت ، دیدار. . شک دستوری – کوجیتوی دکارت – دکارت – غزالی – شک- فلسفه تطبیقی . شک، شکاک، شکاکیت، شکاکان معروف . شکر، معرفت نعمت ، ارکان شکر حقیقی،تقسیم شکر، محابّ ، مکاره ، است . صدق، کذب، ملاک، مطابقت، انسجام، پراگماتیسم . طمس، تجلی، اکوان، اعیان ثابته، تعینی، منطوی، منفعل، اقدس، مقدس. . عاقل، معقول، معلوم بالذات، معلوم بالعرض، اتحاد . عالم مثال ـ صور معلقه ـ مثل معلقه ـ عالم خیال ـ خیال متصل ـ خیال . عجب -معجب-عجب به عبادت –عجب به ورع و تقوی –عجب به حسب و نسب –عجب . عدل الهی- ظلم- عدل و حکمت- حسن و قبح .
نوشته های پیشین

فلسفی
وجود خدا
توحید
وحدت و بساطت
برهان صدیقین
صفات خدا
علم
جبر و اختیار
شرور
عوالم وجود
عدل الهی
حدوث و قدم جهان
عرفان عملی
عرفان نظری
صدور وحدت از کثرت
موضوعات تحقیق
فهرست منابع
سرفصلها
مهر 1387
شهریور 1387
مرداد 1387
اردیبهشت 1387
آبان 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
خرداد 89
تیر 89
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مرداد 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
لوگوی وبلاگ من

مقالات
لینک دوستان من

پایگاه طهور
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آفرینش از دیدگاه سهروردی
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت دوم
تجرد و ادامه حیات نفس پس از مرگ قسمت اول
اعاده معدوم از دیدگاه غزالی و قاضی عبدالجبار معتزلی
عنوان: علم الهی از دیدگاه ابن سینا
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت دوم
عنوان: قاعده الواحد از دیدگاه ملاصدرا قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت دوم
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
جایگاه مثل در معرفت شناسی و هستی شناسی سهروردی قسمت اول
[عناوین آرشیوشده]